تمام شد...
چهارشنبه, ۹ مهر ۱۳۹۳، ۰۳:۴۲ ب.ظ
جانم رابگیر اما این را به من نگو...
دوپست عقب تر را بخوان،همانجا که امام رضا وساطتم را پیشت کرد...
دلت می آید خرابش کنیم و لگد بزنیم به هرچه که آن شب،از صاحبش گدایی کردیم؟
دلت می آید ببندیم چشم هایمان را به روی خاطره های بارانی مان و بگوییم اشتباهی بودیم؟
نه
نمیگذارم تنها زیر باران بروی که پریشان شوم...
تنهایت نمیگذارم ای همه روح و تنم...
هستی ام برای توست
فدایت میکنم،نذر اشک هایت میکنم،نذر ناراحتی هایت...
که بمانی کنارم...
دوستت دارم
- ۹۳/۰۷/۰۹