تابهشت...

روزنوشت دو

جمعه, ۵ دی ۱۳۹۳، ۰۵:۱۱ ب.ظ

از شنبه ی هفته ی قبل دیگه ننوشتم!

دوشنبه همسری اومد خونه ...

با اینکه خوب و خوش و خندون بود اما میشد غم ناشی از حرفا و اتفاقات روزهای قبل رو توی صورتش دید...

شرمنده شدم...

سهشنبه هم همسری خونه بود و شبش یه دعوای مختصری داشتیم سر استفاده ی بیش از حد من از گوشی...

اولش یکم تند حرف زد باهام و من قهر کردم و نخواستم پیشش بخابم اما بعدش با زور و کمی هم کتک کاری!

عجب زوری داشت خدایی!تاحالا ندیده بودم این زور همسری رو!

همسری اینهمه زور از کجا اورده بودی عاخه!؟

بالاخره هرجورب بود نذاشت اون شب تهنایی بخوابیم!دمش گرم!

چهار شنبه صبحم همسری رو راهی کردم رفت سر کار!

پنج شنبه شب!یعنی پنج شنبه که شب میشه!من توی این چیزا هنوز مشکل دارم!

قرار بود شب یلدایی بیارن برام!

دستشون درد نکنه چقدر زحمت کشیده بودن واقعا...

سنگ تموم گذاشته بودن واسم...

عاخه من خیلی عروس خوبیم!

با اجازه بقیش رمزی میشه توی پست بعدی

راستی کسی راهیو بلده که ادامه ی مطلب رو بتونم رمزی کنم عایا؟

  • خانوم خونه

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی