تابهشت...

تو را

سه شنبه, ۵ بهمن ۱۳۹۵، ۰۸:۱۶ ب.ظ
نگاهِ من
نگاهِ تو
چه مشاعره ی عاشقانه ای است...
عزیزترینم؛
مدت هاست اینجا برایت ننوشته ام ولی امید دارم که بیایی و بخوانی...
حالا که سه سالی می گذرد از آن شب خواسگاری و نگاه های پر از شرم و چشمانی که نمیتوانستند خیره شوند به هم...
امروز آمده ام برایت بنویسم که به اندازه لحظه لحظه این سه سال، عاشق ترت شده ام و تو را، ای همسفرترینم، دوستت دارم؛
دوستت دارم؛
دوستت دارم...
و تا نهایت و ابدیت و تا جایی که قلم ها جوهری دارند و دستان عاشقی هستند که آن قلم ها را بفشارند روی کاغذ ها و بترواد جمله جمله عاشقی هاشان روی کاغذ؛
من
تور
را 
دوست دارم...
تویی که کوچه کوچه ی مرا بلدی و تویی که آرامشِ آشوب هایم هستی و تویی که هرلحظه هرکحا که باشم احساس میکنم عاشق ترت میشوم را؛
دوست دارم ...
  • خانوم خونه

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی