تابهشت...

۱۲ مطلب توسط «آقای خونه» ثبت شده است

بعضی وقت ها هست که حجم فکر و ذکرهای دنیایی، امان مردترین مردهای دنیا را هم خواهد برید چه برسد به نیمچه مردهایی مثل من که هنوز از دنیای پسرانه شان فارغ نشده اند و گاهی حجم سنگین دنیای شلخته شان قامت ایمان دوزاری دلشان را هم خم می کند!

من اما راستش را بخواهی چند وقتی هست که به خاطر زیادتر شدن حجم کارها و درگیری های درسی، پایان نامه ای، کنکوری و جدی تر شدن فکر و ذکرهای معیشتی و سربازی و خانه و هزار الزام دنیایی دیگر بیش از قبل پریشانم و این حال ناخوب پریشانی در حکم همان لاشه نیمه جانی است که ناخوب بودن همسـ(فـ)رش به هر بهانه ای می تواند تیر خلاصی باشد برای بریدنش!

خوب ِ من؛

در دنیایی که سختی های روزمره اش قامت مردانه خیلی ها را خموده کرده است بعد از امید به حضرت کریمی که همیشه هوایمان را داشته است، دارد و خواهد داشت؛ هیچ چیز به اندازه لبخند و خوب بودنت نمی تواند التیام دردهای درونی ام باشد و من در این لحظه های سرشار از دلتنگی، بیش از پیش به همراهی، همدلی و دلگرمی  همراهم محتاجم ...


  • آقای خونه

نمی دانم در طومار تقدیرات دخترک چه نوشته بودند که وقتی مثل امروزی پاهای کوچکش را به دنیای آدم بزرگ ها می گذاشت اسم زیبای فاطمه را از بین همه نام های آسمانی برایش دستچین گلچینانه کردند و شاید در همان گیر و دار اسم گذاری ها بود که دست خداوندی حضرت کریم در فاصله ای نه خیلی دور اراده کرد تا پسرکی که تازه 4 سالگی اش تمام می شد بی آنکه بداند هفتمین روز شهریور را عاشق شود!

قبل تر ها گفته بودم که داستان عاشقیم از شنیدن نامت شروع شد و حالا من هر روز نامت را و صدا کردنش را بیش تر عاشق می شوم

بگذار واژه ها در تقلای بیان دوست داشتنت لال شوند من اما همین قدر می نویسم که آمدنت و بودنت و مهم تر از همه، برای من بودنت نعمتی است که بر نالایق بودنم برای داشتنش معترفم

خوب من

سالروز بودنت پربرکت

ساده و صمیمی

دوستت دارم ...

  • آقای خونه